اسرائیل؛ فاقد توانایی استفاده از بمب‌های سنگرشکن علیه ایران


سرویس سیاسی بی باک؛ بخش نیروهای مسلح:

کارشناسان مسائل نظامی رژیم صهیونیستی اعتراف کرده‌اند رژیم صهیونیستی فاقد ظرفیت‌ها و زیرساخت‌های لازم برای استفاده از بمب‌های آمریکایی موسوم به «سنگرشکن» علیه تأسیسات هسته‌ای ایران است.

به گزارش بی باک، کارشناسان مسائل نظامی رژیم صهیونیستی و مقامات پیشین این رژیم تصریح کرده‌اند «تل‌آویو» فاقد توانمندی‌ها و زیرساخت‌های لازم برای استفاده از بمب‌های سنگرشکن علیه تأسیسات هسته‌ای ایران است.

پایگاه خبری - تحلیلی «المانیتور»، بامداد سه‌شنبه در گزارشی با اشاره به مباحثات و جدل‌های سیاسی در داخل آمریکا بر سر تهدیدات این بمب علیه ایران می‌نویسد وعده‌های واشنگتن برای تحویل این بمب‌ها به رژیم صهیونیستی در میان مقامات ارشد نظامی این رژیم اشتیاق چندانی برنمی‌انگیزد.

یک افسربلندپایه رژیم صهیونیستی به این رسانه گفت: «این ایده، برای اسرائیل نامربوط است. این بمب در حد منابع ما نیست و ارزش اینکه ما برای آن منابع، پول و تلاش صرف کنیم را ندارد.»

دیگر کارشناسان نظامی رژیم صهیونیستی و مقامات ارشد این رژیم نیز به این موضوع به دیده تردید می‌نگرند.

آنها خاطرنشان می‌کنند اسرائیل بمب‌افکن‌های سنگین مانند «بی- ‌2» یا «بی-53» برای پرتاب بمب سنگرشکن 15 تنی موسوم به «نفوذگر مهمات انبوه» یا MOP را در اختیار ندارد. ضمن اینکه، تنها باند پایگاه هوایی «نواتیم»، قابلیت ارتقاء برای انجام پروازهای این بمب‌افکن‌ها را دارد.

کارشناسان اسرائیلی به علاوه هشدار می‌دهند استفاده از این بمب‌ها مستلزم سرمایه‌گذاری‌هایی برای توسعه زیرساخت‌های مرتبط، اعم از آموزش، تأسیسات، سامانه‌های مکانیکی و کارشناسان در زمینه استفاده از این سلاح‌ها است. به گفته آنها، اسرائیل سال گذشته در آستانه خرید هواگردهای دو ملخه «وی-22 آسپری» بود، اما پس از برآورد تمامی هزینه‌ها قرارداد 800 میلیون دلاری خرید آن را معوق کرد.

در آمریکا، منتقدان توافق هسته‌ای ایران و گروه 1+5 که عمدتاً جمهوری‌خواه، یعنی از حزب رقیب رئیس‌جمهور هستند می‌گویند ایده تحویل بمب‌های سنگرشکن به اسرائیل تنها وعده‌ای برای خواستنی کردن توافق با ایران است که ریشه‌ای در واقعیت ندارد.

یک مقام ارشد در یکی از سازمان‌های آمریکایی حامی رژیم صهیونیستی می‌گوید: «هیچ مدرکی در این باره که آمریکا بمب‌های سنگرشکن را تحویل می‌دهد وجود ندارد. اگر آمریکا آنها را تحویل بدهد، مدرکی وجود ندارد که اسرائیل بتواند از آن استفاده کند. اگر اسرائیلی‌ها بتوانند استفاده کنند، مدرکی وجود ندارد که نشان دهد آنها با توجه به سایر محدودیت‌های لوجستیکی، تمایلی به انجام این کار داشته باشند.»

پاسخ رهبر انقلاب به نگرانی یک جانباز

.

به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، روزنامه کیهان از حاشیه دیدار جمعی از جانبازان دفاع مقدس با رهبر انقلاب نوشت:

آمدنِ آقا نزدیک است که یکی از خوش‌سخن‌های جانباز به‌جا می‌گوید: «سلامتی بزرگ جانبازِ انقلاب صلوات.»


آقا نزدیکِ ۱۰:۳۵ واردِ حسینیه می‌شوند؛ شعارها مخلوط است و قوام نمی‌گیرد و کلام روی صورتِ خیلی‌ها جایش را به اشک می‌دهد. آقا می‌روند سراغِ اوّلین تخت که جانبازِ ۷۰درصد نخاعِ گردنی است از اردبیل. دستاری که ۲۸ سال است گردنی شده و هنوز لبخند به لب دارد و بشّاش است. چشمانش از دیدنِ آقا می‌درخشد و صورتش همه رضایت و شادی است.


آقا به جانباز بعدی می‌گویند: پاتون قطع شده؟


جانباز می‌گوید: ارزشی نداشت!


بیشتر جانبازها، چفیه‌ را گرفتند و آقا دقّت دارند که بلافاصله روی شانه‌شان چفیه گذاشته شود. جانبازها هم از همان چفیه‌ روی شانه می‌خواهند. جانباز دیگری از بی‌سعادتی‌اش می‌گوید که بعدِ این همه سال تازه توانسته آقا را ببیند. آقا هم می‌گویند که «این بی‌سعادتی» ایشان است که بعد این همه سال تازه توانسته این جانباز را زیارت کند.


آقا به جانباز بعدی که نمی‌تواند حرف بزند و در رنج است می‌رسند. حالِ جانباز و نگاهش کنترل ندارد، با حرکتِ دست و صورت و چشمان و دهانی که یک دنیا حرف داردشیون‌ می‌کنند؛ دلِ سنگ آب می‌شود. آقا امید می‌دهند که ان‌شاءالله فردای قیامت به زبان فصیحی صحبت می‌کنند و آرزو می‌کنند که با همان زبان برای ما هم دعا کند.


جانباز بعدی هم شرحِ جذّابی دارد و می‌گوید شهید هم شده است! می‌گوید حتّی ۴۸ساعت هم داخلِ سردخانه خوابیده و جز زبان و گوش چپش، همه بدنش پر از ترکش شده است. اراکی است؛ از هزاوه. به آقا اشاره می‌کند: «ما از هزاوه هستیم. همان جایی که جدِّ مبارک شما هستند». شیوا صحبت می‌کند: «۶۵ بار جرّاحی شده‌ام». آقا از عدد ۶۵ متعجّب می‌شوند. می‌گوید در آلمان جرّاحی شده و برای آلمانی‌ها سؤال بود که چرا ما می‌جنگیم. خاطره‌ای هم از یکی از سفرهایش به آلمان دارد:


وقتی وارد آلمان شدیم، گفتند شما که نمی‌تونستید چرا به عراق حمله کردید... من هم گفتم ما حمله نکردیم...


آقا حرفش را قطع می‌کنند: می‌خواستید بگید می‌تونیم خوبم می‌تونیم!


همه می‌خندند.


او توضیح داد که آلمانی‌ها وقتی دیدند روی ترکشی که از بدنم در آوردند نوشته «آلمان»، دیگر سؤال نپرسیدند و فهمیدند که آن‌ها جنگ‌طلب و حامی ظالم هستند نه ما. آقا از بیان این خاطره خیلی خوشحال شدند و در سخنرانی‌شان به این نکته اشاره می‌کنند: «نگاه به شما، نشان‌دهنده‌ جنایات آن قدرت‌هایی است که از رژیم صدام حمایت کردند. حضور شما مبین حقایق تاریخی، معرفتی، سیاسی و بین‌المللی است‌».


جانباز بعدی که دو چشم ندارد و دو دست هم، می‌گوید که اگر باز هم سلامتی پیدا کند، از کشورش دفاع خواهد کرد. آقا می‌گویند: «همین روحیه است که کشور را نگه می‌دارد».


جانباز بعدی به صورت پیش‌فرض با آقا ترکی صحبت می‌کند. آقا هم با «هارالیسان» شروع می‌کنند. بعد هم به جانباز ترک می‌گویند: «اَیلش...» که گوش نمی‌دهد و نمی‌نشیند. او دست انداخته روی شانه آقا و آقا هم انگار دوست داشته باشند تا قیامت دست‌شان دورِ گردنِ جانباز باشد، مشغول احوال‌پرسی می‌شوند. اسمش ابراهیم است و به آقا چیزی می‌گوید که مفهوم نیست. آقا هم می‌گویند: «نمنه؟» او بارِ دیگر لرزان و بغضناک تکرار می‌کند. آقا متوجّه نمی‌شوند تا بالاخره به سختی به فارسی می‌گوید: «دست‌ جانبازتان را روی قلبِ من بگذارید آقا». آقا چنین می‌کنند و پسرِ کوچکِ جانباز، حواسش جمع است و چفیه آقا را می‌گیرد.


جانباز دیگری شعرخوانی می‌کند و می‌گوید: «آقا ما منتظریم شما حکمِ جهاد بدهید...» آقا با لبخند می‌گویند: «من که حکم جهاد دادم. منتها نه جهاد نظامی...» و از «جهاد فکری» و «جهاد تبلیغی» و «جهاد روحیه‌ای» سخن می‌گویند.


جانباز بعدی گل‌شیخی نام دارد. جانباز ۷۰درصدی که تا اورست هم رفته و قله‌ای بالای ۷۰۰۰متر در تاجیکستان را زده و به آقا می‌گوید که به عشقِ ایشان این کار را کرده است. آقا خیلی تحویلش می‌گیرند و روی سرش دست می‌کشند و آفرین می‌گویند. آقا می‌پرسند: «پس دماوند هم رفتید؟» گل‌شیخی می‌خندد و می‌گوید این دست‌گرمی است و به آقا می‌گوید: «البته شما هم کوهنوردی می‌کنید.» گویا از کوه‌ رفتنِ آقا خیلی روحیه گرفته است. آقا هم می‌خندند و می‌گویند: «کوه رفتنِ ما با کوه رفتنِ شما فرق دارد؛ این فقط حرکتی است.» آخرش هم از آقا انگشترِ ایشان را طلب می‌کند. آقا می‌خندند: «شما که انگشت نداری؟» باقی هم می‌خندند و خانمِ جانباز خواست چیزی بگوید که گل‌شیخی گفت که انگشترِ آقا را می‌خواهد برای سجّاده‌اش. آقا هم انگشتر را دادند.


سید محسن محسنی درباره برجام نظر می‌دهد و اینکه آمریکا به فکر نفوذ در داخل کشور است. می‌گوید: نماینده‌های مجلس آن‌قدر که حواسشون به سانتریفیوژ و غنی‌سازی و... هست حواسشون به این نیست که آمریکا با این کار داره با این توافق پاش رو میذاره لای در تا این درِ مذاکره هیچ‌وقت بسته نشه و ما تا چندین سال بعد هی باید بریم پشت میز مذاکره و...


صحبتهایش که تمام می‌شود آقا می‌گویند: این رو به من نگید، این رو به نماینده‌های مجلس بگید، به اونایی که فکر می‌کنید حواسشون نیست بگید...


او درباره‌ همسرش هم می‌گوید که باید یاد این‌ها را گرامی داشت، چون زحمت اصلی بر دوش آنان است. همسر سیدمحسن هم جلو می‌آید و می‌گوید: ما وقتی شادی و بشاشیت رو توی چهره شما می‌بینیم حالمون خوب میشه. بعد هم ادامه می‌دهد: الان ما میگیم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و اعوذ بالله من الآمریکا!
آقا می‌گویند: شیطان عظیم!


باز همه می‌خندند. همسر جانباز از آقا می‌خواهد که یک دیدار عمومی مخصوص بچه‌های شهدا و جانبازان داشته باشند که آقا به اعضای دفتر می‌گویند بنویسند. همسر جانباز شروع می‌کند به دعا کردن: خدا انشاالله همه افرادی که برای این کشور و نظام غیرمفیدن...


آقا باز تصحیح می‌کنند: بگید مضر... نگید غیرمفید...


خب غیرمفیدها فعلاً خیالشان می‌تواند راحت باشد! شاید هم آنقدر مضر وجود دارد که نوبت به آنها نمی‌رسد، باید بروند تهِ صف...


جانبازِ بعدی مرندی است و آقا با او ترکی خوش و بش می‌کنند. مثلِ همه‌ جانبازها بر سرش دست می‌کشند و مثل همه‌ جانبازها بر صورتش دست می‌کشند و مثلِ همه جانبازها، گوشه گردنش را بوسه‌باران می‌کنند.


جانباز دیگر که هم‌رزمِ شهید پیچک بوده می‌گوید: «وقتی تو مریض می‌شوی، ما هم مریض می‌شویم. فدایت شوم.»


جانبازها یکان یکان آقا را در آغوش می‌گیرند. بی‌استثنا گریه می‌کنند و بی‌استثنا التماس دعا می‌گویند و بی‌استثنا آرزوی عاقبت به خیری دارند.


آخرین نفر هم کودکی را که دور سرش چفیه پیچیده شده به آقا می‌دهد. آقا لبخند می‌زنند و برایش دعا می‌کنند.


آقا در جایگاه می‌نشینند و انگار نگاه دارند به حالِ جانبازها که حتما از صبح تا به حال خسته شده‌اند. آقای شهیدی و سردار جعفری هم هر کدام گزارش کوتاهی می‌دهند.


پیش از شروعِ صحبت‌های آقا، جانبازی می‌گوید اگر ما ۷۰درصدیم، همسرهای ما ۱۰۰درصدند. بعد هم شعر عاشقانه‌ای می‌خواند در ستایشِ همسرِ جانباز؛ «هر مریمی که مثلِ تو مریم نمی‌شود». شعری که موردِ توجّه آقا هم قرار می‌گیرد. البته آقا تذکّر می‌دهند که این‌ها به حرف ثابت نمی‌شود، باید با عمل هم همراه باشد. جمعیت می‌خندد و  بعد آقا هم صحبت‌شان را خیلی کوتاه بیان می‌کنند. سخنرانی آقا به ده دقیقه هم نمی‌کشد و بر رشادت و مجاهدت و تربیت جانبازها اشاره می‌کنند و وجود ایشان را بیان‌گر حقایق تاریخی و بین‌المللی و معرفتی می‌دانند.


سخنرانی آقا که تمام می‌شود، جانبازها شعار می‌دهند. آقا رفته‌اند، ولی جانبازها، یکی بی‌دست، یکی فقط با یک دست، برخی هم با دو دست بریده شده، برخی‌شان بصیر، و اندکی هم با دو دست شعار می‌دهند که «خونی که در رگِ ماست، هدیه به رهبر ماست.»

تلخیص از پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب

نتانیاهو: با روسها در سوریه همکاری نظامی می کنیم


بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی بعد از دیدار با رئیس جمهوری روسیه ادعا کرد مسکو و تل آویو در سوریه همکاری نظامی می کنند.

به گزارش بی باک به نقل ازگاردین،  «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی در مسکو با «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهوری روسیه دیدار و گفتگو کرد. بر این اساس در این دیدار که پشت درهای بسته انجام شد دو طرف درباره تقویت حضور نظامی روسیه در سوریه و نگرانی های امنیتی رژیم اسرائیل به گفتگو پرداختند.

بعد از این دیدار بنیامین نتانیاهو در گفتگو با رسانه های اسرائیلی ادعا کرد یکی از نتایج این مذاکره توافق روسیه و اسرائیل بر سر همکاری های نظامی در سوریه است. وی گفت: در این جلسه سوءتفاهم ها در مورد واحدهای نظامی در خاک سوریه برطرف شده است و پوتین نیز با مکانیسمی موافقت کرده که این سوءتفاهم ها برطرف شود.

نتانیاهو ه به صورت ابهام آمیزی از همکاری نظامیان روسیه با ارتش صهیونیستی خبر داد و گفت هیچ مانعی در منطقه برای عمل دو طرف وجود ندارد. وی ادعا کرد: تمام چیزی که ما از روسیه می خواهیم کاهش نفوذ حزب الله لبنان در منطقه بلندی های جولان در سوریه است.

به نوشته روزنامه هاآرتص،‌ دیدار نتانیاهو از مسکو نشان دهنده بی اعتمادی به توان و خواست آمریکا برای محافظت از منافع امنیتی اسرائیل است.

چادری شدن زن وشو کار آمریکایی در امامزاده صالح


به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز، مارتا بور، رئیس کمیته رسانه و عضو دبیرخانه فدراسیون جهانی ووشو  به مناسبت پنجمین دوره مسابقات بین المللی ووشوی جام پارس به ایران سفر کرده و در فرصتی که داشت به امامزاده صالح تهران رفت.

 

او که در این مکان مقدس با پوشش چادر ظاهر شد در این مورد گفت: بارها کلیسا رفته‌ام اما در ایران برای اولین بار به مسجد و امامزاده رفتم که احساس متفاوت و خوبی را تجربه کردم.

 

بزک BBC فارسی روی چهره کودتاچی ایرانی در لندن


به گزارش خبرنگار سیاسی میزان، هفته گذشته تلویزیون فارسی BBC  به خانه یکی از ثروتمندترین بازرگانان انگلیسی رفت. مجری بی بی سی که به خانه مهمان ویژه خود در شمال لندن رفته  برنامه را با یک رپورتاژ آگهی کامل از بیوگرافی و موفقیت های مهمان شروع می‌کند.

در ابتدا مجری بحث را با ایران آغاز می‌کند و فرد مصاحبه شونده هم از خاطرات خود می گوید، به‌گونه ای که حس وطن دوستی و وطن خواهی  لرد آلیانس مخاطب را به تحسین بر می‌دارد.

تجربه و کارنامه شبکه سلطنتی بی بی سی، نشان می‌‌دهد بدون هدف  کسی را پشت دوربین خود نمی‌نشاند.

شبکه دولتی انگلیس تاکنون رپورتاژآگهی‌های گوناگونی از شخصیت های ضد ایرانی تهیه کرده است؛  از یاوه‌گویی‌های نتانیاهو علیه مردم ایران در استودیوی بی بی سی گرفته تا حضور تلفنی تروریست‌هایی مانند عبدالمالک ریگی.

حال دوربین بی بی سی فارسی به خانه کسی رفته و به نظر می سد قصد تطهیر شخصیتی را دارد که نه تنها بویی از میهن و وطن پرستی نبرده است، بلکه اقدامات فراوانی علیه ایران داشته است.

گفتگوی ویژه بی بی سی فارسی به یک تاجر صنعت نساجی ایرانی الاصل اختصاص دارد. تاجری که لقب لرد از سوی ملکه دریافت کرده و بر اساس اسناد منتشر شده انگلیس رابط موساد و شاپور بختیار در زمان کودتای نوژه بوده است.

بزک BBC فارسی روی چهره کودتاچی ایرانی در لندن

لرد دیوید آلیانس کیست؟

دیوید آلیانس یا به قول خودش داود کاشی  یک یهودی ایرانی الاصل است که در کاشان بدنیا آمده است.

وی در سال ۱۳۲۹به کشور انگلیس و شهر منچستر مهاجرت کرد. روزنامه ساندی تایمز در سال 2012 داوود آلیانس را صد و نود و هشتمین ثروتمند انگلیس معرفی کرد و تنها فرد ایرانی است که لقب  اشرافی "لرد" را از آن خود کرده است.

بزک BBC فارسی روی چهره کودتاچی ایرانی در لندن

آلیانس چگونه به ورشکستگی صنعت نساجی ایران کمک کرد؟

داود آلیانس پس از خروج از ایران فعالیت های خود را با خرید پارچه برای کارخانجات ایرانی از طریق لابی با مقامات دولتی آغاز کرد. او با خرید یک شرکت بزرگ سفارش کالا از طریق پست(mail Order) به نام «N. Brown» و توسعه آن، دامنه فعالیتهای خود را گسترش داد.

براساس گزارش ها، در دوره تصدی  ارتشبد ایادی، سرلشکر ضرغام به عنوان ریاست تعاونی ارتش انتخاب می‌شود. فردی که  وی به دستور «ایادی» تمام خریدهای کلان خود را از تجار و سرمایه داران بهایی و یهودی انجام می داد. در این سالها کلیه کارخانه های نساجی ایران در آستانه ورشکستگی قرار داشتند و شورای پول و اعتبار بانک مرکزی، تمام شرکت های دولتی را مکلف کرده بود تا پارچه های مورد نیاز خود را از کارخانه های داخلی خریداری کنند. اما ضرغام و «ایادی» به این تصویبنامه توجهی نکردند و پارچه های مورد نیاز لباس های کار و فرم نیروهای ارتش و پارچه های مورد نیاز تعاونی اتکاء را از خارج خریداری نمودند.

طرف قرارداد آنها در این زمان داوود آلیانس بود. آلیانس از رهگذر همین خرید ارتش در صف بزرگترین سرمایه داران صنعت نساجی جهان قرار گرفت و بسیاری از کارخانه های بزرگ شهر منچستر در انگلستان را خریداری کرد و هم اکنون به عنوان سلطان پارچه جهان شهرت دارد.

تخلف سرلشکر ضرغام و خرید از کارخانه های خارجی، موجب سروصدا در محافل اقتصادی و مالکان کارخانه های نساجی ایران شد و حتی به مطبوعات نیز راه یافت. اما وی بی اعتنا به این اعتراض ها و تنها به اتکای دستور ارتشبد ایادی تمام پارچه های مورد نیاز ارتش را از آلیانس خریداری می کرد.

آلیانس رابط موساد و بختیار می‌شود/ نقش لرد در ماجرای فرار بختیار

آلیانس در زمان حضور در انگلیس پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به یکی از مهره های وزارت خارجه این کشور در ایران نیز تبدیل می شود و از طریق روابط خود در داخل کشور اقداماتی را انجام می دهد.

جواد خادم وزیر مسکن و شهرسازی در کابینه شاپور بختیار و از عناصر کودتای نوژه,آخرین نخست وزیر شاه در یادداشتی فاش ساخت که فرار ماهرانه شاپور بختیار از ایران توسط موساد سازماندهی و اجرا شده بود.

در بخشی از این نوشته آمده است:  تنها کسی که می‌توانست ما را در تهیه پاسپورت خارجی یاری کند دوست قدیمی بختیار، آقای دکتر اعتبار بود که نقشی عمده در نخست‌وزیری بختیار به خاطر دوستانی همچون لرد کرینگتون و ادوارد هیث، نخست‌وزیر سابق انگلستان و چند شخصیت ایرانی در انگلستان داشت. در ملاقات بعدی به کمک خانم ویوین تماس با دکتر اعتبار حاصل شد. دکتر اعتبار این مسئولیت را به‌شرطی پذیرفت که بختیار در جریان قرار نگیرد، چون بر این باور بود که بختیار با دخالت خارجی‌ها در خروج خود از ایران موافقت نخواهد کرد. ویوین قبول کرد که پدر را در جریان پروسه خروج وی از ایران نگذارد.

داوود آلیانس چگونه توانست موافقت موساد را برای خروج بختیار جلب کند؟

دکتر اعتبار از ویوین خواست به لندن برود و از یک شخصیت ایرانی در انگلستان بخواهد که به خروج پدرش از ایران کمک کنند چون این دولت انگلستان بود که کمک به نخست‌وزیری او کرده بود و حالا وظیفه اخلاقی دارد که جان وی را نجات دهد. دکتر اعتبار هم به لندن پرواز کرد و با تماس‌های بی‌شمار متوجه شد که دولت انگلستان به خاطر روابط آینده با دولت ایران حاضر به کمک نیست،  اما به کمک یکی از دوستانش توانست موافقت موساد را جلب کند، موساد هنوز در داخل ایران از ارتباطات زیادی برخوردار بود و اگر سازمانی می‌توانست از عهده این کار بر آید، حتماً موساد بود.

براساس نوشته جواد خادم، دکتر اعتبار به کمک یکی از دوستانش در انگلیس توانست موافقت موساد را برای خروج بختیار جلب کند. این دوست کسی نبود جز داوود آلیانس.

جلسه آلیانس با ماموران موساد در لندن

جهانشاه بختیار، نوه شاپور بختیار در خرداد 1393 کتابی بنام «من ایرانی، جاسوس سیا و موساد» منتشر کرد که در آن از نقش موساد در خارج کردن شاپور بختیار از ایران و کمکهای مالی به او، پرده برداشته است.

جهانشاه بختیار در کتاب خود از داود آلیانس به عنوان شخصیتی نام می‌برد که نقش واسطه با موساد را داشته و کمک مالی نیز می کرده است.
در زیر قسمتی از خاطرات جهانشاه بختیار آمده است: "یکروز خانمی این نامه را برای پدربزرگم آورد: «من یک دوست هستم، می خواهم شما را از کشور خارج کنم، بزودی به دیدن شما می آیم. اگر موافق هستید کاغذ را پاره کنید، روی تیکه کاغذ باقی مانده بنویسید: "براون" و آنرا به این خانم پس بدهید»، محبوس در یک زیر شیروانی، در کشوری که تا این اواخر بر آن حکومت می کرده، بابابزرگ دنبال راه فراری است، بدین خاطر این پیشنهاد را می پذیرد. اینچنین موساد با او رابطه را آغاز کرد.

سرویسهای مخفی اسرائیلی قبلا با مادرم تماس گرفته بودند و گفتند: «می خواهیم به شما کمک کنیم، آیا مایل هستید؟». زمانیکه من انگلیس بودم، مادرم دو بار به تل آویو رفته بود. با اطلاع از این موضوع شوکه شدم و با کمی پرخاشگری از او پرسیدم: «به اسرائیل رفته بودی، چه کار کنی؟ چه کسی را آنجا می شناسی؟». مادرم به من جواب نداد، پدربزرگم بهم فهماند که من نیستم که باید سوال بکنم و بهتر است که سکوت کنم. داوود آلیانس یک یهودی ایرانی تبار که در لندن تاجر شده است، در جلسات با ماموران موساد شرکت می کند. آنها به مادرم توضیح می دهند: «ما نقشه داریم اما به زمان نیاز داریم، باید زمینه را آماده کنیم، آیا موافق هستید؟»، مادرم موافقت می کند.

....... چند روز بعد داوود آلیانس به دیدن ما می آید. پدربزرگم می گوید: «پس آدم ما در انگلیس شما هستید؟». در پیامهایی که موساد به پدربزرگم در زیرشیروانی می فرستاد، آلیانس تحت عنوان "آدم ما در انگلیس" معرفی می شد. آلیانس تائید می کند: «بله، من هستم» و اضافه می کند: «یک کادو برای شما دارم». دو میلیون فرانک در حسابی به نام او در سوئیس واریز کرده بود.

یک یهودی ایرانی ساده که بدون پول وارد انگلیس شده بود، از راه تجارت منسوجات ثروتمند شده بود. اسمش را از داوود به دیوید تغییر داد و لقب اشرافی "لرد" را از ملکه دریافت کرد. در اسرائیل یک مرکز تحقیق که به ایران اختصاص دارد، امروز به نام او است. لرد آلیانس به دوست صمیمی خانواده، خصوصا مادرم تبدیل شد، او بود که شوهر آینده مادرم را معرفی کرد."

روابط سه جانبه آلیانس، موساد و شاپور بختیار با خروج نخست وزیر فراری شاه تمام نمی‌شود بلکه آغاز خیانتی است که البته به منتج به نتیجه نشد.

آلیانس عنصر اصلی کودتای نوژه

همانطور که در مطالب بالا ذکر شد، داوود آلیانس نقش رابط موساد و انگلیس با شاپور بختیار را ایفا میکند. بعد از ماجرای فرار از ایران، بختیار فکر بازگشت به کشور را در سر می پروراند، بازگشت با هدف سقوط انقلاب نوپای اسلامی به وسیله کودتا.

براساس اسناد موجود و مدارک منتشر شده، آلیانس روابط نزدیکی با رژیم صهیونیستی داشته و دارد، به طوری که پررنگ ترین دوران این روابط به اوایل انقلاب و کودتای نوژه بر می گردد.

در کودتای نوژه، جمعی از افسران ارتش در قالب گروهی با سرکردگی شاپور بختیار، ۱۸ تیر ۱۳۵۹ با برنامه قبلی قصد داشتند انقلاب و نظام نوپای اسلامی ایران را ساقط کنند.

بختیار که با آغاز انقلاب با کمک موساد و انگلیس به فرانسه گریخته بود در صدد گردآوری مخالفان جمهوری اسلامی بود. گروهی از هواداران او در ایران، از جمله تعدادی از افسران ارتش هم گروهی را تشکیل داده بودند و برای یک کودتا برنامه‌ریزی می کردند.

کودتا بنا بود از پایگاه هوایی نوژه (شاهرخی سابق) واقع در استان همدان آغاز و فرماندهی شود. کودتاچیان قصد داشتند برخی مراکز مهم در تهران از جمله محل سکونت امام خمینی (ره) را بمباران کنند. قرار بود ساختمان مجلس و مراکز رادیو و تلویزیون تسخیر و بسیاری از مسئولان جمهوری اسلامی بازداشت شوند.

سپس قرار بود آقای بختیار به عنوان نخست‌وزیر موقت معرفی شود  که با بصیرت انقلابیون سراب بختیار نافرجام ماند.

لرد اضلاع انگلیس، فرانسه و اسرائیل را به هم می‌رساند

براساس گزارش ها و اسناد موجود، نام داوود آلیانس در کودتای نوژه همراه نام افرادی چون جعفر رائد و منوچهر هاشمی به چشم می‌خورد، نام هایی که اشاره زیادی به نقششان در کودتای نوژه نشده است.

جعفر رائد، سفیر مادام‌العمر محمدرضا پهلوی در عربستان بود. گفته می‌شود رائد مانند برخی از مقامات سلطنتی ایران یک فراماسون بوده است. وی پس از انقلاب اسلامی به انگلیس رفته و با هزینه عربستان چندین نشریه ضد ایرانی و ضد شیعی را در اروپا سازماندهی کرده است. وی موسس نشریه عرب زبان الموجز است که توسط علیرضا نوری زاد مدیریت می شود نوری زاد به نوعی خود را مدیون زائد می داند زیرا رائد رابط وی و عربستان شد.

منوچهر هاشمی به مدت 15 سال رئیس اداره هشتم ساواک بود. هاشمی در زمان تصدی خود در رکن 2 ارتش مورد توجه بختیار و همچنین انلگیسیها و مقامات MI6 بود. وی پیش از انقلاب اسلامی از کشور خارجه شد و به انگلیس رفت. هاشمی در پروژه کودتای نوژه نقش سازمان دهی نیروهای ساواک در داخل ایران را به عهده داشته است.

بزک BBC فارسی روی چهره کودتاچی ایرانی در لندن

هر جا اقدامی علیه ایران می‌شود پای انگلیس در میان است

نگاهی به اطلاعاتی که تاکنون در این گزارش به آن ها اشاره شده است، یک کلمه کلیدی دائما در آن تکرار می شود و آن هم نام انگلیس است؛ لرد آلیانس ساکن انگلیس، رابط انگلیس و موساد در ماجرای فرار بختیار، همکاری با جعفر رائد و منوچهر هاشمی که هر دو در انگلیس ساکن بودند و مصاحبه آلیانس در یک گفتگوی ویژه با تلویزیون فارسی زبان دولتی انگلیس.

میتوان نتیجه گرفت، بیهوده نیست که بی بی سی فارسی مجری خود را به خانه مجلل لرد دیوید آلیانس میفرستد و با او گفتگویی ویژه ترتیب می دهد.

مثلث آلیانس، هاشمی و رائد در کودتای ننگین نوژه

پس از اینکه آلیانس با کمک انگلیس و موساد بختیار را روانه پاریس می‌کند و به نوشته نوه او، رابطه اش با آخرین نخست وزیر رژیم طاغوت خصوصی تر و صمیمی تر می شود.

آلیانس نقش ویژه ای در تدارک کودتای نوژه داشته است. با همکاری افرادی مانند رائد و هاشمی که درآن زمان در انگلیس به سر می بردند، تلاش میکند هماهنگی کامل با دولت انگلیس، فرانسه و البته موساد را ایجاد کند تا پروژه سرنگونی نظام نوپای اسلامی ایران جلب کند.

براساس اسناد منتشر شده آرشیو بریتانیا آلیانس شریک تجاری بختیار است و بخشی از هزینه مالی کودتا را نیز بر عهده دارد.

در بخشی از این سند آرشیو انگلیس صراحتا به نقل از آلیانس ذکر شده است که می‌توان روی کمک های اسرائیل حساب باز کرد.

بزک BBC فارسی روی چهره کودتاچی ایرانی در لندن

در زیر بخش هایی از آرشیو بریتانیا مرتبط با نقش آلیانس در کودتای نوژه آورده شده است:

لرد پیتر کرینگتون، وزیر امور خارجه بریتانیا، در یک گزارش سری به تاریخ ۲۳ اوت (اول شهریور) با نام بردن از داوود آلیانس بازرگان یهودی ایرانی تبار به عنوان «شریک تجاری منچستری بختیار» از درخواست آلیانس از مقامات بریتانیا در جهت واسطه شدن برای جلب همکاری حکومت صدام حسین در عراق با بختیار یاد کرده است.
کرینگتون عنوان کرد که حکومت عراق علاقمند است حکومت جدید ایران از طریق یک جنبش ملی گرایانه و نه یک حرکت رادیکال سرنگون شود.

در روز ۲۴ مارس (چهارم فروردین)، داوود آلیانس، در نیویورک با پارسونز که به تازگی نماینده دائم بریتانیا در سازمان ملل شده بود، مدعی تماس‌های گسترده بختیار در ایران و آماده شدن مقدمات بازگشت او به ایران شد. به گفته آلیانس، شریعتمداری هم آماده بود تا در زمان مناسب به هر کسی که امکان سرنگونی جمهوری اسلامی را داشته باشد قول همکاری بدهد.


آلیانس از طریق موساد هزینه کودتا را فراهم می کند

نتیجه گیری پارسونز درباره دیدارش با آلیانس این بود: بختیار به این نتیجه رسیده که احساسات ضد خمینی در سراسر ایران در حال گسترش است و لحظه سرنوشت چندان دور نیست؟!

پارسونز تاکید کرد: ظاهرا بختیار پول زیادی برای این عملیات دارد. صحبت‌هایی درباره فوران نعمت عراقی شده و آلیانس از کمک اسراییلی‌ها به بختیار هم صحبت کرده است.


بختیار در پولهایی که آلیانس فراهم کرده غلت می زند

دیدارهای آلیانس به نیابت از بختیار با مقامات بریتانیایی همچنان ادامه می ‌یافت. روز ۱۹ ژوئن/ ۲۹ خرداد، دیوید میرز رییس بخش خاورمیانه وزارت خارجه به دنبال درخواست اضطراری آلیانس با او دیدار کرد. این دیدار به دنبال دیدار بختیار با آلیانس انجام شد.

آلیانس تاکید کرد که «بختیار هم اکنون در پول غلت می‌زند و آماده برای اقدام است. او یک سازمان در ایران و سه ایستگاه رادیویی دارد، یکی به صورت سیار، مستقر و فعال در اطراف تهران، یکی در عراق و یکی در جایی دیگر.»

آلیانس یک بار دیگر به نیابت از بختیار از میرز درباره «موضع بریتانیا» در قبال فعالیت های بختیار سوال کرد.

حمایت رسمی اما غیر علنی انگلیس از کودتای نوژه

این در حالی بود که آلیانس اظهار داشت بختیار گفته است که حمایت بریتانیا از او «بوسه مرگ» است. بختیار هم ضمن تایید دیدگاه «شریک منچستری» خود گفته بود که مقامات لندن باید نقشه‌ای داشته باشند، چرا که آن‌ها زیرک‌تر از آن هستند که ساکت نشسته و اجازه دهند ایران به دست کمونیست‌ها بیفتد. او فقط یک تضمین حمایتی برای آغاز کار می‌خواهد و ارائه این تضمین تضادی با سیاست‌های لندن ندارد.

در بخش دیگری از این گزارش به کودتای نوژه اشاره می‌کند و تاکید میشود که این دیدارها و آمد و شدها مقدمه ای برای اجرای کودتای نوژه است:

ادامه این دیدارها به سفر آخر ژوئن (اوایل تیر) جولیان ایمری و پیتر تمپل موریس، دیگر عضو ارشد آن زمان حزب محافظه کار در پارلمان بریتانیا، به پاریس و دیدار طولانی و جداگانه آن دو با اویسی و بختیار منجر شد. ایمری و تمپل موریس گزارش هایی از این دو دیدار تهیه و به مقامات بریتانیا ارسال کردند. این دیدارها در فاصله‌ای کمتر از دو هفته قبل از شکست کودتای نوژه در ایران صورت گرفته بود.

ثروتمند خوشنام! انگلیسی به پهلوی ها پول قرض می دهد

داوود آلیانس رابطه نزدیک اما پنهانی با خانواده پهلوی داشته و دارد. وی علاقه چندانی به علنی شدن این رابطه ندارد.

یک نمونه از روابط گرم آلیانس با پهلوی ها توسط یک عنصر ضد انقلاب که وی هم در انگلیس به سر می برد فاش شد.

مهاجرانی وزیر فرهنگ دولت اصلاحات  یادداشتی در رابطه با خود کشی علیرضا پهلوی منتشر می کند.

رونمایی از حامی مالی لیلا پهلوی توسط وزیر اصلاحات

مهاجرانی در بخشی از نوشته خود به سال های آخر عمر لیلا پهلوی اشاره می کند و مینویسد: ...ابهام ها یا تردیدهایی که ممکن است پاسخ داده شود و یا برای همیشه باقی بماند. مثل ابهام شرایط سخت اقتصادی و مالی لیلا پهلوی در سال های پایان عمرش...او ناگزیر شده بود از یک ایرانی پر آوازه میلیاردر خوشنام، لرد آلیانس کمک بگیرد. بگذریم.

لیلا پهلوی چهارمین فرزند شاه مخلوع بود که در لندن زندگی می‌کرد. لیلا به ولخرجی در میان باقی ماندگان پهلوی معروف بود. بی دلیل نبود از فردی مانند داوود آلیانس تقاضای کمک مالی کند. لیلا پهلوی در نهایت نیز در سال 1380 در سن 31 سالگی در هتلی در لندن پس از مصرف یکجای ده ها قرص آرامبخش مرد و در پاریس دفن شده است.

مهاجرانی که خودش هم در لندن ساکن است در افشاگریش، لرد آلیانس عنصر اصلی کودتا علیه جمهوری اسلامی ایران را  یک ایرانی پرآوازه میلیاردر خوشنام! معرفی می‌کند، در حالی که نام او در میان بدنام ترین افرادی است که بیشترین اقدامات علیه جمهوری اسلامی ایران داشته است.  مفهوم خوشنامی از نظر مهاجرانی یعنی خیانت به ملت ایران.

بزک BBC فارسی روی چهره کودتاچی ایرانی در لندن

ثروت لرد آلیانس در خدمت رژیم صهیونیستی

سر آلیانس، هر جا میرود سخن از ایران و ایرانی به زبان آورده، حتی مصاحبه ها و مقالاتش نیز چنان می انگارد که وی یک ایرانی  به اصطلاح وطن پرست است، اما چیزی که تاکنون به آن اشاره شد خلاف این امر را می رساند و در واقع داوود همواره به دنبال ضربه به انقلاب و مردم ایران است.
در واقع قسمت اعظمی از ثروت جناب لرد، صرف حمایت از لابی های صهیونیستی و بنیادهای اسرائیلی میشود.

لرد آلیانس به جاسوس های موساد فارسی آموزش می‌دهد

وی عضو هیئت امنای بسیاری از اتاق فکرهای صهیونیستی در آمریکا و سرزمین های اشغالی است.

آلیانس در بسیاری از اتاق فکرهای اسرائیلی حضور دارد و کمک های مالی فراوانی به موسسات میکند.

مرکز مطالعات ایرانشناسی دانشگاه تل آویو به پاس خدمات ارزشمند لرد آلیانس برای اسرائیل به نام وی گذاشته شده است. در این مرکز زبان فارسی به نیروهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی آموزش داده می شود.

بزک BBC فارسی روی چهره کودتاچی ایرانی در لندن
بزک BBC فارسی روی چهره کودتاچی ایرانی در لندن

آلیانس در آغوش صهیونیست‌ها
بزک BBC فارسی روی چهره کودتاچی ایرانی در لندن

در تصویر بالا، لرد آلیانس در کنار یک صهیونیست ضد ایرانی تمام عیار دیده می شود.

شائول موفاز وزیر سابق ترابری و رئیس ستاد کل فرماندهی و عملیات ارتش اسرائیل است.  موفاز که یک صهیونیست ایرانی الاصل است از جمله شخصیت های تندوری رژیم صهیونیستی به شمار می‌آید.

بزک BBC فارسی روی چهره کودتاچی ایرانی در لندن

داوود کاشی ثروت هنگفت خود را چگونه هزینه میکند؟

آلیانس مدیریت و عضویت در برخی از اتاق فکرهای صهیونیستی از جمله موسس مطالعات امنیت ملی اسرائیل،  بنیاد قرن آینده ، مرکز بهبود اقتصادی و اجتماعی اسرائیل،  بنیاد دموکرات های لیبرال دوست اسرائیل را نیز بر عهده دارد.

بزک BBC فارسی روی چهره کودتاچی ایرانی در لندن

 همانطور که اسناد و اطلاعات نشان می دهد، وی از دیرباز با سرویس های جاسوسی انگلیس و اسرائیل ارتباط تنگاتنگی دارد و دربار ملکه حساب ویژه ای روی او بازکرده و بی جهت داوود کاشی را ملقب به نشان لرد نکرده اند.

به نظر می‌رسد مصاحبه ویژه با آلیانس هم با هماهنگی دولت انگلیس برای تطهیر چهره ای انجام شده است که نه تنها بویی از میهن و به اصطلاح وطن پرستی نبرده است، بلکه اقدامات فراوانی علیه ایران داشته است و لرد آلیانس، تنها نام ایرانی را به یدک می‌کشد.